نقاشان چینی با نقاشان رومی در حضور پادشاهی، از هنر و مهارت خود سخن میگفتند و هر گروه ادعا داشتند که در هنر نقاشی بر دیگری برتری دارند. شاه گفت: ما شما را امتحان میکنیم تا ببینیم کدامتان، برتر و هنرمندتر هستید.
چینیان گفتند :ما ... میان دو دیوار مقابل را پرده کشیدند و دو گروه نقاش ، کار خود را آغاز کردند. چینیها صد نوع رنگ از پادشاه خواستند و هر روز مواد و مصالح و رنگِ زیادی برای نقاشی به کار میبردند.
بعد از چند روز صدای ساز و دُهُل و شادی چینیها بلند شد، آنها نقاشی خود را تمام کردند اما رومیان هنوز از شاه رنگ و مصالح نگرفته بودند و از روز اول فقط دیوار را صیقل میزدنند.
چینیها شاه را برای تماشای نقاشی خود دعوت کردند. شاه نقاشی چینیها را دید و در شگفت شد. نقشها از بس زیبا بود عقل را میربود. آنگاه رومیان شاه را به تماشای کار خود دعوت کردند. دیوار رومیان مثلِ آیینه صاف بود. ناگهان رومیها پرده را کنار زدند عکس نقاشی چینیها در آیینة رومیها افتاد . زیبایی آن چند برابر بود و چشم را خیره میکرد شاه درمانده بود که کدام نقاشی اصل است و کدام آیینه است؟
سلام بر تو ای آیینه جمال و جلال خداوندی
یا علی ابن موسی الرضا
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
چشم امید و دست دعا و پای همت ما ...
لطف تو و دست عنایت و گشایش گره از این روزگار مصیبت
پ . ن : قصه مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورتگری؛ دفتر اول: بیت ۳۴۶۷ تا ۳۴۹۹
داستانی که نوشتی یه نکته قشنگ داشت که زیبایی واقعی ، باطنی هست که از ظاهر زیباتر هست
و خدا رو شکر که این دنیا نورها و زیبایی هایی هستند که زیبایی واقعی رو منعکس می کنن
برای همینه هر کسی می ره حرم دلش آروم می شه که اونجا دل ادم این انعکاس رو می بینه و به خدا نزدیک تر می شه
ایشالا به زودی بتونی بیای مشهد و یه دل سیر زیارت کنی
ممنون